خاطرات از امام خمینی ره
سه وصف از شخصيت امام خميني در افق نگاه رهبر انقلاب
امام خميني به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد:
او به اسلام عزت بخشيد و پرچم قرآن را در جهان به اهتزاز درآورد. او ملت ايران را از اسارت بيگانگان نجات داد و به آنان غرور و شخصيت و خودباوري بخشيد. او صلاي استقلال و آزادگي را در سراسر جهان سرداد و اميد را در دلهاي ملل تحت ستم جهان زنده كرد. او در عصري كه همه دستهاي قدرتمند سياسي براي منزوي كردن دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي تلاش مي كردند نظامي براساس دين و معنويت و ارزشهاي اخلاقي پديد آورد و دولت و سياستي اسلامي بنيان نهاد. او جمهوري اسلامي را ده سال در ميان طوفانهاي سهمگين و حوادث سرنوشت ساز قدرتمندانه اداره و حراست و هدايت كرد و به نقطه مطمئن رسانيد. ده سال رهبري او براي مردم و مديران ما يادگاري فراموش نشدني و ذخيره اي بس گرانبهاست.
امام بت ها را شكست و تخت هاي فرعوني را لرزاند
او آن روح الله بود كه عصا و يد بيضاي موسوي و بيان و فرقان مصطفوي به نجات مظلومان كمر بست تخت فرعونهاي زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور اميد روشن ساخت. او به انسانها كرامت و به مومنان عزت و به مسلمانان قوت و شوكت و به دنياي مادي و بي روح معنويت و به جهان اسلام حركت و به مبارزان و مجاهدان في سبيل الله شهامت و شهادت داد.
او بتها را شكست و باورهاي شرك آلود را زدود. او به همه فهماند كه انسان كامل شدن علي وار زيستن و تا نزديكي مرزهاي عصمت پيش رفتن افسانه نيست. او به ملتها نيز فهماند كه قوي شدن و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه سلطه گران انداختن ممكن است. لمعات قرب حق را صاحبان بصيرت در چهره منور او ديدند و طعم بر الهي را كه در حيات و ممات بر او مي باريد همه چشيدند. دعاي او مستجاب شد كه مي گفت: «الهي لم يزل برك علي ايام حياتي فلا تقطع برك عني في مماتي
با رحلت خود انقلابي ديگر برپا كرد... ده ميليون دل بي قرار را بر جنازه خود گرد آورد و صدها ميليون را در سراسر جهان در غم خود عزادار كرد. همان طور كه در زندگيش تختهاي فرعوني را لرزانده بود; با مرگ خود نيز خواب و خيال باطل را از چشم دشمنان ربود.
از اين پس دنيا شاهد شكوفايي روزافزون خميني كبير خواهد بود. نهالي كه او نشانده و بذري كه او پاشيده همان كلمه طيبه اي است كه: «اصلها ثابت و فرعها في السما توتي اكلها كل حين باذن ربها».
باري خميني عزيز ما را كيست كه نشناسد و كيست كه به شايستگي بشناسد الفظ من را تحمل آن نيست كه آن حقيقت فاخر و آن گوهر نفيس را در خود بگنجاند و قلم قاصر اين جانب ناتوانتر از آن است كه سوداي ترسيم آن چهره ملكوتي را بپروراند. بهتر آن كه عنان قلم دركشم.
امام باني رهبر معلم و پدر انقلاب است
شخصيت عظيم و قاطعيت بي مانند اين رهبر بزرگ سرانجام يكي از شگفت انگيزترين پديده هاي تاريخ يعني انقلاب اسلامي را به بار آورد و استقلال و آزادي را در كشوري كه قرنها در هجران آزادي و استقلال گذرانيده بود مستقر ساخت.
او انقلاب اسلامي را آغاز كرده و به برگ و بار آورد و انقلاب اسلامي او را در رفيعترين جايگاه يك انسان افسانه اي نشاند و از او چهره اي جاودانه ساخت و اين نبود مگر به توفيق الهي و به يمن هماوايي متقابل امام و امت.
او فرهنگ «تسليم» را در جامعه دگرگون كرد و حصار ترس را فروريخت و ملتي را به سرچشمه پاك و زلال فطرت خدايي رهنمون شد. او باني رهبر معلم و پدر انقلاب است كه بزرگترين پديده هاي روزگار ماست.
انقلاب اسلامي بي نام خميني در هيچ جاي جهان شناخته نيست چرا كه آغازگر زمزمه انقلاب اوست و هم اوست كه آن را در لحظات سخت و دشوار رهبري كرده و از تنگناها گذرانيده و از انقلاب اسلامي مردم ايران. پديده اي عظيم و اسوه اي جهاني پديد آورده است.
امام خميني جدا از رهبري انقلابي فقيه اسلامي يعني «مظهر آن ايمان» و مرجع تقليد يعني: «تبلور اعتماد و دلبستگي مردم» نيز بوده است. او مانند پيامبران با وجود خود دين سياست انقلاب خدا و مردم را يكجا به بيننده ي كاوشگر ارائه مي دهد و قيام او قيام انبياي الهي را به ياد مي آورد.
او احياكننده بينش ديني و برافروزاننده شعله ايمان و آفريدگار عظيمترين حماسه مردمي دوران ماست.
پيام امام خميني كه از ساليان دراز تا امروز دلهاي مبارزان را گرم و آتش مبارزه را روشن و مشتعل نگهداشته است سه ويژگي اساسي دارد:
1 ـ برانگيزندگي خلق
2 ـ هدايت و ترسيم خط انقلاب
3 ـ ثبت دقيق تاريخ قيام و مبارزه مردم
● منبع: روزنامه - جمهوری اسلامی - تاريخ شمسی نشر 20/11/1387
دقت
حضرت امام یك بار جمله ای از فرزند یكی از نزدیكان شنیده بود، ایشان به مادر بچه فرمودند: ببینید این حرف از كجا یاد گرفته، این حرف پسندیده نبود.
توجه به ایمان بچه ها
بعضی مواقع می دیدند افراد تلفن می زنند و از احوال بچه سئوال می كنند و پرسند آیا غذایی خورده و خوابیده؟ حضرت امام می فرمودند:زیاد به فكر غذای بچه نباشید، بچه گرسنه نمی خوابد، او چیزی پیدا می كند و می خورد. مساله مهم، مسایل تربیتی است، چرا كه وقتی تلفن می كنید نمی پرسید كه نماز خوانده و خوابیده، نماز مهم است. من به ایشان عرض می كردم: بچه است و مكلف نشده، عیبی ندارد. ایشان می فرمودند: ما روایت داریم كه بچه ها قبل از سن تكلیف به نماز خواندن وادار كنید.
خاطرات ما از امام "بردبارى و سعه صدر"
چند سال پیش از این یكى از آشنایان به منزل آمد و چون نسبتبه مساله اى معترض بود، كمى بلند صحبت مى كرد و نظرهاى خود را ابراز مى نمود.
امام با اینكه در دوران كسالت و نقاهتبه سر مى بردند، با آرامش و ملایمتبه او فرمودند:
چرا ناراحتى مى كنید؟ حالا بیایید با هم صحبت كنیم بالاخره یك جورى با هم كنار مى آییم!
"نماز"
یكى از پزشكان قم نقل مى كرد:
هنگامى كه خبر دادند امام دچار ناراحتى قلبى شده اند، خود را به بالین ایشان رسانده و فشار خونشان را گرفتم.
فشار ایشان عدد 5 را نشان مى داد، كه از نظر طبى خیلى خطرناك بود. كارهاى اولیه را انجام دادم و پس از دو ساعت كه قدرى وضع بهتر شده بود ولى قاعدتا نمى توانستند و نمى بایستى حركت كنند، آماده حركتشدند! عرض كردم آقاجان چرا برخاستید؟
فرمودند: نماز!
عرض كردم آقا شما در فقه مجتهدید و من در طب! حركتشما به فتواى طبى من حرام است! خوابیده نماز بخوانید.
ایشان نیز با دقتبه نظر من عمل فرمودند.
"تواضع و بزرگوارى"
فرزند چهارمین شهید محراب حضرت آیت الله اشرفى اصفهانى: نقل مى كند كه در حدود چهل سال پیش كه چهارده، پانزده ساله بودم روزى براى استحمام به گرمابه اى در قم رفته بودم. در بدو ورود مشاهده كردم یكى از آقایان كه سر خود را صابون زده و روى چشمانش نیز از كف صابون پوشیده استبا دستبه دنبال ظرف آب مى گردد، بلافاصله ظرفى را كه نزدیكم بود برداشته و از خزینه پر آب ساختم و دو بار روى سر وى ریختم.
آن مرد نورانى نگاه تشكرآمیزى به من انداخت و پرسید آیا شما هم سر خود را شسته اید؟ عرض كردم خیر تازه به حمام آمده ام.
بالاخره به گوشه اى رفته و سر و صورت خود را صابون زدم قبل از اینكه آب سر خود بریزم ناگاه دو ظرف آب روى سرم ریخته شد!
چشم خود را باز كردم دیدم آن مرد بزرگ به تلافى خدمت من، با كمال بزرگوارى محبت كرده است. در خانه موضوع را به مرحوم پدرم گفتم، لكن چون او را نمى شناختم، نتوانستم معرفى كنم.
بعد از مدتى یكى از روزهاى عید مذهبى كه با پدرم به منزل علما مى رفتیم، ناگاه چشمم به ایشان افتاد و او را به پدرم نشان دادم.
پدرم فرمود:
عجب! ایشان حاج آقا روح الله خمینى است!
چهار ساعت خواب
ما ناظر بودیم كه حضرت امام در 24 ساعت گاهی اوقات، 4 ساعت بیشتر نمی خوابیدند. ساعت 11 شب، چراغ اطاق حضرت امام خاموش می شد و ما در ساعت 3 بعد از نیمه شب متوجه می شدیم كه صدای كاغذ از اتاقشان می آید. حضرت امام، معمولاً روزنامه هایی را كه برایشان ترجمه می كردند و به علت كثرت كار در روز، موفق نمی شدند آنها را مطالعه كنند، آخر شب و در ساعتی كه خودشان تنظیم كرده بودند، به مطالعه و رسیدگی آنها می پرداختند.
در تركیه
در مدتی كه حضرت امام (ره) در تركیه تبعید بودند از فرصت استفاده كرده، در اولین ساعات ورود به فراگیری زبان تركی پرداختند و در همان مدت تبعید كتاب ارزشمند تحریر الوسیله را نوشتند، همچنین در آنجا به دیدن مراكز حساس و دیدنی از جمله مزار چهل تن از شهدای عالم از اهل سنت، و موزه و .... می رفتند.
پنج كار در یك زمان
امام در استفاده از وقت، بسیار حساس و دقیق بود گاهی همزمان چند كار را با هم انجام می داد از جمله یك روز در حالی كه مشغول گوش دادن به رادیو بود، تصویر تلویزیون را هم تماشا می كرد، ذكر هم می گفت، با پاهایش نرمش می كرد و به علی كوچولو (نوه امام) هم می گفت تو هم مثل من نرمش كن و به این وسیله او را آموزش می داد یعنی پنج كار در یك زمان.
تلاش بی وقفه
وقتی خدمت امام می رسیم، می بینییم كه ایشان یا رادیو گوش می كنند، یا تلویزیون نگاه می كنند، یا نامه های رسیده را می خوانند، یا اخبار رسیده را مطالعه می كنند. ایشان یك دقیقه بی كار نیستند، حتی در حمام یا هنگام وضو رادیو همراهشان است من با اطمینان می گویم كه ایشان اصلاً وقت تلف شده ندارند. صبح این طرف حیات فرش می انداختند و مشغول كار بودند تا آفتاب می آمد جلوی ایشان و دیگر موقعی می رسید كه وقت وضو و نماز و نهار و استراحت بود و عصر دوباره آن طرف حیاط باز همان فرش را می انداختند و مشغول كار بودند و بدین گونه عملاً به ما نشان می دادند كه تا چه حد باید كار و كوشش كنیم.
امام و بیت المال
آیت الله شهید حاج سید مصطفی خمینی (ره) نقل می كند: یك روز برای یك طلبه، خدمت حضرت امام وساطت كردم و می خواستم پولی از ایشان بگیرم و به او بدهم. حضرت امام به وساطت من ترتیب اثر ندادند، مایه تعجبم شده بود.
مرتبه سوم كه وساطت كردم، حضرت امام در جواب فرمودند: «مصطفی این پول در این كمد و گنجه ای كه می بینی وجود دارد. این هم كلید این گنجه است. من این كلید را در اختیار تو می گذارم. هر چه پول می خواهی برداری و به طلبه بدهی مانعی ندارد لكن به یك شرط و آن شرط این است كه جهنمش را باید خود بروی! من دیگر حاضر نیستم به این طلبه روی عدم لیاقتی كه در او وجود دارد سهم امام بدهم. اگر حاضری جهنم را تحمل كنی این پول و این گنجه و این كلید در اختیار تو!»
كاغذهای كوچك
یك بار آقای رضوانی كه مسئول مالی و دیگر كارهای حضرت امام بود، پشت یك پاكت چیزی نوشته و برای حضرت امام فرستاده بود. حضرت امام در یك كاغذ كوچك جواب داده و زیر آن نوشته بودند: «شما در این كاغذ كوچك هم می توانستید بنویسید.»
لذا آقای رضوانی، خرده كاغذها را جمع و جور می كرد و در یك كیسه ای می گذاشت، و وقتی می خواست برای حضرت امام چیزی بنویسید بر روی آن كاغذها می نوشت و برای ایشان می فرستاد و حضرت امام هم زیرش جواب می نوشتند.
اخطار شدید
یكی از اعضای دفتر امام (ره) می گوید: بارها امام به افراد دفتر اخطار شدید فرموده اند كه راضی نیستم از تلفن های دفتر برای كارهای شخصی استفاده شود و حتی در منزل یك چراغ نمی بینید كه بیهوده مصرف شود، هنگام وضو گرفتن، یك قطره آب اضافی مصرف نمی كند و مرتب سفارش می فرماید كه در مصارف دقت شود.
ادب امام
یكی از نزدیكان امام خمینی (ره) می گوید: اگر ما بدون توجه قرآن را روی زمین می گذاشتیم، امام آن را بر می داشت و می فرمود: قرآن نباید روی زمین بماند.
امام امت رحمه الله علیه وقت تلاوت قرآن و ذكر مصیبت اهل بیت علیهم السلام روی زمین می نشست.
روز 12 بهمن 1357 هنگامی كه امام از هواپیما پیاده شد، به هیچ وجه حاضر نشد جلوتر از برادر بزرگش راه برود.
امام با همه محترمانه برخورد می كردند، در دوران زندگیشان من تاكنون ندیدم یك مرتبه یك كسی را بلند صدا كند، اسم كارگرشان را هم سبك صدا نمی زند و با احترام نام می بردند.
11 خاطره از امام خمینی(ره)
احترام به قانون
زمانی كه امام در پاریس و درمحله نوفل لوشاتو بودند ، برخی از همراهان امام گوسفندی ذبح كردند، طبق قانون كشور فرانسه ذبح حیوانات در خارج از كشتارگاه ممنوع است، امام وقتی كه با خبر شدند این كار خلاف قانون كشور فرانسه است فرمودند : من از گوشت این گوسفند نمی خورم.
ختم قرآن
ماه مبارك رمضان كه فرا می رسید امام خمینی (ره) ملاقات ها و برنامه های دیدار با مردم را لغو می كرد ، در ماه رمضان سه بار ختم قرآن می كرد و در هر سال 3 ماه روزه می گرفت ، ماه رجب ،شعبان و رمضان
مهربانی
یك روز ما منزل امام بودیم دیدیم كه حضرت امام گوشت غذایشان رابه گربه می دهند . مادرم گفت : آقا توی این گرانی چرا گوشت را به گربه می دهید حضرت امام با حالتی ناراحت روبه ما كردند و گفتند این گربه با ما چه فرقی دارد ؟ ما نفس می كشیم آنها هم نفس ميكشند اگر ما به آنها غذا ندهیم كی به آنها غذا بدهد ؟ (زهرا اشراقی نوه امام)
حفظ سلامتی
امام امت مقید بودند روزی یك ساعت دورحیاط پیاده روی كنند و قدم بزنند ، ایشان درحفظ صحت و سلامتی خود كاملا كوشا بودند مرحوم حاج آقا مصطفی می فرمود : آقا در 24 ساعتی كه اكثر روز را درتك سلولی زندانی بودند آن یك ساعت رادر همان جا قدم زدند و ترك نكردند .
دست غیبی
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دامه بركاته نقل می فرماید : امام امت (ره) به من فرمودند : .. آن طوری كه من فهمیدم از اول انقلاب تا حالا مثل اینكه یك دست غیبی ما را درهمه كارها هدایت می كند .
آیت الله حاج سید مهدی روحانی می فرمود : امام كارهایی می كند كه در وهله اول به عقل ما عقلا جور در نمی آید ولی بعدا معلوم میشود كه حق با ایشان بوده است
خواب نورانی
آیت الله پسندیده (ره)نقل كردند : هنگامی كه مساله ازدواج حضرت امام مطرح شد دختر آقای ثقفی (همسر امام) قبول نمی كرد ، شب در خواب ، حضرت رسول و ائمه طاهرین علیهم السلام را مشاهده كرد كه همراه آنها آقای خمینی نیزبه چشم می خورد ، اینجا بود كه به این ازدواج تن در داد و همواره ازآن راضی بود .
امضای جدید
روزی كه رئیس نوفل لوشاتو ، عكسی از امام را كه در حال قنوت بودند ، آورد كه بدهیم ایشان امضاء كنند ، امام عكس را گرفتند و امضاء كردند . وقتی به امضاء توجه كردم دیدم مثل سایرامضاهای ایشان نیست امام فرمودند : چون مسیحی هستند و رعایت وضو را نمی كنند اسم روح الله را ننوشتم مبادا دستشان مسح كند .
لباس بچه
وقتی كه مادرم صحبت می كنند ما می فهمیم كه زندگیشان خیلی در فشار گذشته است . امام هم چون مقید بودند و خیلی احتیاط كار حتی شهریه هم نمی گرفتند . مادرم می گوید قبای آقای وقتی كهنه و پاره می شد ، اینها را برمی داشتیم – تكه تكه – لباس بچه می كردیم یا تمام كت های شما را از قسمت های پایین قباها می دوختیم و یا لباستان وقتی خیلی پاره میشد پول می دادم پارچه چیت می خریدم واینها نشان میدهد كه زندگیشان چقدر سخت بوده است . اما امام معتقد بودند كه بس است و همین قدركافیست . (دختر حضرت امام ره)
مگر كورش می آید
زمانی كه امام امت رحمت الله علیه می خواستند از پاریس به ایران تشریف بیاورند برخی از شیفتگان آن حضرت تصمیم داشتند با مخارج فراوان استقبالی تجملاتی و با شكوه از امام داشته باشند، اما وقتی كه حضرت امام باخبر شدند، با این كار مخالفت كردند و فرمودند: مگر كورش به ایران می آید؟!
گلایه
در جلسه ای، حضرت آیت الله مشكینی از امام امت در حضور ایشان تعریف و تمجید كردند. امام ناراحت شدند و فرمودند: من از آقای مشكینی گلایه دارم.
عكس شهد ا
برخی از مسئولان به حضرت اما پیشنهاد دادند كه آقا پیشنهاد دادند كه آقا اجازه دهند تا عكسشان را روی پول های اسكناس چاپ كنند. آقا فرمودند: خیر عكس شهدا را چاپ كنید.
خاطرات حاج احمد آقا از امام (ره)
امام نه تنها موسیقی ، بلكه برنامه های خبری رادیو- تلویزیون را در زمان حكومت شاه حرام می دانستند؛ و می فرمودند: اگر این موسیقی كه از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود از رادیو- تلویزیون (آل سعود) پخش شود آن را حرام می دانم.
----------------------------------------------------------------
من حضرت امام را خواب دیدم؛ به من فرمودند كه به دوستان بگویید، كه من از صراط رد شدم، اما كار خیلی مشكل است ، قصه شوخی نیست.
----------------------------------------------------------------
به طور كلی وقتی جریانات انقلاب اسلامی ایران در پیش بود، یعنی همان زمانی كه امام در پاریس تشریف داشتند، یكی از مسائلی كه پیش بینی می شد این بود كه اگر انقلاب پیروز شود چه نوع خطراتی آن را تهدید می كند. ما معتقد بودیم كه منافقین و چپی ها در داخل مسائلی بوجود می آورند؛ چون از اینجا (ایران) هم فردی كه نامش را دقیقاً به خاطر ندارم به آنجا (فرانسه ) آمد. وی از ایادی شاه بود كه بعد هم معلوم شد كه عضو سازمان (سیا) می باشد و مدتی هم رئیس دفتر شاهپور بختیار بود. وی یك شماره تلفن به ما داد و گفت: اگر با من كاری داشتید تماس بگیرید. و آن شماره، متعلق به تلفنی بود كه در اتاقی پهلوی اتاق (بختیار) بود. مسئله ای كه مطرح شد این بود كه امام حاضر نشدند با فرد مذكور ملاقات كنند. وی این مسئله را با یك سری از مسائل داخلی به بنده گفت: كه ما خودمان هم همان طور حدس می زنیم كایشان گفت: در تركمن صحرا درگیری هست و در بلوچستان به نوعی دیگر، و در قسمتهایی از كردستان، و حتی در جنوب جریاناتی با نام خلق عرب پدید آمده. و ما علاوه بر اینكه این مسائله را حدس می زدیم، احتمال می دادیم كه جنگی علیه انقلاب راه بیفتد.
----------------------------------------------------------------
تلخترین خاطره ای كه به یاد دارم پذیرش (قطعنامه)، و شیرین ترین خاطره مربوط به فتح خرمشهر است. فتح زمانی اعلام شد كه ساعت حدوداً 4 بعد ازظهر بود و امام در حال قدم زدن بودند- و رادیو هم در دستشان بود؛ چون ما از قبل می دانستیم كه رزمندگان اسلام در حال انجام این كار هستند، و درگیری هم از شب قبل شروع شده بود كه خیلی هم شدید بود. امام در حال قدم زدن بودند كه گوینده رادیو خبر آزاد سازی خرمشهر را اعلام كرد. با شنیدن صدای گوینده، من به امام نگاه كردم و متوجه شدم كه احساس خوبی به ایشان دست داد. البته در مجموع امام از مسائلی كه خیلی تلخ بود اوقاتش زیاد تلخ نمی شد: و از مسائلی هم كه شیرین بود خیلی خوشحال نمی شدند. در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند كه بهتر است جنگ تمام شود اما بالاخره مسئولین جنگ گفتند كه ما باید تا كنار شطا العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلا با این مكار موافق نبودند و می گفتند: اگر بناست كه شما جنگ را ادامه بدهید بدانید كه اگر این جنگ با این موضعی كه شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید، دیگر این جنگ تمام شدنی نیست. و ما باید این جنگ را تا نقطه ای خاص ادامه بدهیم؛ و الان هم كه قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است.
وقتی جنگ از (ستاد مشترك) كسی آمد كه مربوط به تیم مهندسی بود و یك ضد بمب و مستحكم برای امام درست كرد. اما حضرت امام فرمودند: من به ایشان فرمودند: اینجا نمی روم. و هر چه هم كه من گفتم: حداقل شما بیایید و اتاق مذكور را ببینید، من از همین بیرون آنجا را دیده ام و به آنجا نخواهم آمد و تا وقتی كه تهران زیر موشكباران دشمن قرار گرفت در اتاق معمولی خودشان بودند و خیلی معمولی برخورد می كردند. وقتی هم كه من خیلی اصرار كردم ایشان قسم خوردند كه من این كار را نخواهم كرد، و بین من و بقیه افراد هیچ تفاوتی نیست. ایشان می گفت: بمبی به خانه من بخورد و پاسدارهای اطراف منزل كشته شوند و من در اتاق ضد بمب زنده بمانم دیگر من به درد رهبری نمی خورم. من زمانی می توانم مردم را رهبری كنم كه زندگی من مثل آنها باشد، و همه در كنار همدیگر باشیم. از نظر خانوادگی هم من به شما بگویم كه سالها پیش وقتی ما مورین (ساواك به خانه ما ریختند كه امام را بگیرند، مادر من در حیاط ایستاده بود و من از خانه بیرون دویدم، و ایشان به من گفت: پدرت را بردند اگر می خواهی او را ببینی زودتر برو. كلاً مادر و خواهرانم اهل این حرفها نیستند؛ و ترسو نیستند و فقط نگرانیشان در مورد حال امام بود. یك نكته ای به خاطرم آمد كه برایتان نقل كنم. یك روز كه تهران شدیدا زیر بمباران و موشكباران بود مادرم وارد اتاق شدند و دیدند كه یك پتویی كج افتاده است؛ با نهایت خونسردی مرا صدا زدند كه بیا و سر پتو را بگیر تا آن را درست كنیم! و امام از این حرف خنده اش گرفت.
----------------------------------------------------------------
بعد از اشغال لانه جاسوسی قرار بود هیاتی به سرپرستی آقای (رمزی كلارك ) به ایران بیاید؛ و درخواست داشتند كه با حضرت امام (س) ملاقات كنند حضرت امام به محض اصلاع ،اعلامیه ای صادر فرمودند و در آن اعلامیه هیات آمریكایی را نپذیرفتند و به همه ی اعضای شورای انقلاب، هیات دولت موقت و سایر مسئولین تذكر دادند كه هیچ كس حق ندارد، با این هیات آمریكایی ملاقات بكند. نكته قابل توجه در این اعلامیه، آن است كه تنها اعلامیه جضرت امام (س) است كه بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) است؛ همانند سوره برائت در قرآن كریم. یعنی حضرت امام در این اعلامیه، به پیروی از سوره برائت آن را بدون (بسم الله الرحمن الرحیم) شروع كرده اند.
---------------------------------------------------------------
در فراز و نشیب های انقلاب اسلامی مردم افغانستان، برای تعیین سرنوشتشان، جمهوری اسلامی ایران همواره خواستار تحقق اراده مردم این كشور بوده است. و برای اثبات این گفته، زمانی را به خاطر می آورم كه رهبران روسیه متجاوز در اوج جنگ تحمیلی، به رهبر كبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (س) پیغام دادند كه اگر می خواهید ما اسلحه شما را تامین كنیم، باید در قضیه افغانستان كوتاه بیائید. اما امام در پاسخ فرمودند كه ما سلاح را برای حفظ اسلام می خواهیم نه برای نابودی آن.
----------------------------------------------------------------
این روزها برای همه كسانی كه عاشق امام بودند و هستند روزهای سختی است. در چنین روزهایی كه در سه سال پیش یاران امام در التهاب سختی فرو رفته بودند، دو مسئله برای ما مهم بود: یكی رفتن امام- كه بعد از امام وضع كشور به چه صورتی درخواهد آمد. از طرف دیگر بعدا از امام، خلا وجودی ایشان را چه كسی پر خواهد كرد. آیا (شورای رهبری) بناست كار رهبری نظام را به عهده بگیرد؟ و چه كسی رهبر خواهد شد؟ هنوز امام از دنیا نرفته بود كه دوستان ما در بیمارستان جماران جمع شده بودند، و در یك حالت ملتهب دقیقه شماری می كردند كه چه موقع امام حالشان خوب می شود كه ناگاه دكتر مرا صدا زد و گفت : واقعه اتفاق افتاد. در همان لحظات، اولین تصمیمی كه گرفته شد آوردن اعضای خبرگان از شهرهای مختلف به تهران بود. بلافاصله یكی از دوستان مامور چنین كاری شد، و شبانه همه اعضای مجلس خبرگان را به تهران دعوت كرد، و آنها هم از دور و نزدیك خود را به تهران رساندند. حضور میلیونی مردم بعد از رحلت حضرت امام در خیابانها، در تمام شهرها، تهران، مراكز استانها و حتی قصبات و بخشها بصورت فشرده، به گونه ای بود كه آب سردی بر سر تمام دشمنان این انقلاب ریخت. اگر نبود حضور شما مردم در صحنه های انقلاب مسلما تحلیها و نظرات فرق می كرد، و زمینه ای درست می شد برای تحلیل رسانه های بیگانه و دشمنان انقلاب در خارج و شرارت ایادی آنها در داخل.
اما از یك طرف حضور میلیونی مردم، كه بیش از 9 میلیون نفر از شهرهای مختلف و تهران در خیابانها حضور پیدا كردند، و از طرف دیگر تصمیم بسیار جدی و فوری و سرنوشت ساز مجلس خبرگان، به گونه ای با هم تلفیق شد كه گویی خداوند متعال تمام درهای رحمت خودش را بر مردم ما باز كرده است. چرا اینكه واقعه به این مهمی اتفاق افتاد، اما كوچكترین مسئله ای كه به نظام جمهوری اسلامی خدشه وارد كند اتفاق نیفتاد.
----------------------------------------------------------------
در زمانی كه حزب (جمهوری اسلامی) منفجر شده بود، شخصیتهای بزرگواری ترور شده بودند و جاهای مختلفی منفجر شده بود، آن شخص جنبشی كه با منافقین كار می كرد، یعنی (كشمیری) بنا بود كه چمدان مواد منفجره را بیاورد و در كنار حضرت امام بگذارد، در زمانی كه ریاست جمهور، رئیس مجلس و نخست وزیر و وزراء خدمت حضرت امام می آمدند. می دانید كه نفوذ یكی از كارهای بسیار پیچیده دستگاههای اطلاعاتی و كسانی است كه می خواهند به طرف مقابلشان ضربه بزنند.(كشمیری) در دبیرخانه شورای امنیت آن موقع كار می كرد، یعنی دبیر شورای امنیت بود؛ و در جریان كلیه مسائلی كه در آنجا می گذشت بود؛ و معاونت آقای رجائی را كه آن موقع ریاست جمهور بودند به عهده داشت. در جلسه معارفه رئیس جمهور، نخست وزیر و كابینه و رئیس مجلس و بعضی از شخصیتهای دیگر با امام، در سر راه بیت حضرت امام آمدند، گفتند: آقای كشمیری با یك ساك هست، كه در آن ساك وسایل و چیزهایی هست، كه بناست یادداشت كنند گفتگوهایی كه بین ریاست جمهور و نخست وزیر و كابینه با امام است كاغذ و قلم و این جور چیزهاست.
ما قرار گذاشته بودیم كه هیچكس را- در هر مقامی كه باشد- اجازه ندهیم كه با وسیله ای كه در دستش هست بیاید. برای اینكه به این نتیجه رسیده بودیم احتمال تعویض ساكها، چمدانها و یا كیفهایی كه دست وزراء و یا رئیس جمهور و غیره است، ممكن است. كما اینكه چنین كاری در سایر كشورها نسبت به آزادیخواهان فلسطینی، توسط صهیونیستها صورت گرفته بود.
آمدند گفتند كه آقای رجایی می گوید: آقای كشمیری كه دبیر شوراست ! ایشان بیاید و ایشان همه چیزهای ما را می نویسد. اگر به ایشان هم ما بخواهیم اعتماد نكنیم پس دیگر به كی اعتماد كنیم . از همین سه راه بیت آمدند و به من چنین حرفی را زدند. گفتم : ما یك مجموعه هستیم و با هم نشستیم یك تصمیمی گرفتیم. نمی توانیم كه هنوز جوهر قلممان خشك نشده آنرا نقض كنیم. نه، ما چنین كاری را نمی كنیم و اجازه نمی دهیم. آمدند دوباره گفتند: آقای باهنر و رجایی پیغام می دهند به ما و بالا نمی آیند، و می گویند: باید آقای كشمیری باشد و این ساكش را بیاورد. سماجت كردیم و گفتیم: نه چنین اجازه ای را نمی دهیم كشمیری از ترس اینكه نكند آن چمدان را در سه راه بیت بگذارد و خودش بیاید خدمت امام، در آنجا بچه های حفاظت بیت به آن ساك مشكوك شدند و مسئله روشن شود، بعنوان اعتراض همراه كیفش برگشت. همان كیف در نخست وزیری جلوی مرحوم رجایی و باهنر گذاشته شد و آنجا را منفجر كرد؛ و این دو شهید بزرگوار را از دست ما گرفتند.
--------------------------------------------------------------
برخورد هوشمندانه حضرت امام خمینی (ره) با عملكرد رهبران خائن (ساف) نمونه ای كم نظیر از مواضع روشن ایشان در قبال سرنوشت ملت فلسطین است. در چند سال پیش اینجانب، یكی از خاطرات خود را درباره سفر دوم عرفات به جمهوری اسلامی ایران و نحوه برخورد حضرت امام (ره) با وی در حضور رهبر معظم انقلاب و ریاست محترم جمهوری، بیان كردم كه موجب تعجب گردید. زیرا حضرت امام (س)در این سفر وی را نپذیرفتند و به صراحت فرمودند كه اگر عرفات از(بگین) بدتر نباشد دست كمی هم از او ندارد، به واسطه اصرار بعضی از مسئولین و تاكید بر مصالح جنبش مردم فلسطین، امام (ره) چند دقیقه او را پذیرفت، اما حتی یك كلمه هم بر زبان نیاوردند. و بعد از آن هم او را هیچگاه نپذیرفتند. امام انسانی روشن ضمیر بودند و آنچه را كه در آیینه نمی دیدیم ایشان در خشت می دیدند.
-------------------------------------------------------------
در سال 58 وقتی رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار شد، یكی – دو روز مطبوعات مشغول چاپ آگهی تبریك شدند. امام فرمودند: به روزنامه ها بگویید از این كار جلوگیری كنند. ثناگویی مبتذل از آثار طاغوت است كه باید با كوششی همه جانبه از بین برود.
-------------------------------------------------------------
در شرایط دشوار تصمیم گیری آنچه كه موجب آرامش و اطمینان قلبی حضرت امام می شد، اتكای به خدا، ذكر، دعا و نیایش بود. ایشان تحت هیچ شرایطی زمان دعا و نیایش خود را تغییر نمی دادند، و به همه مستحبات عمل می كردند همانگونه كه در مبارزات سیاسی خود به پیروی از حضرت رسول (ص) و ائمه معصومین (ع) به تكلیف اسلامی توجه داشتند.
حضرت امام (ره) در مسائل عبادی هرگز از خود نظری نداشتند و مانند یك فرد عادی هر آنچه را كه در این زمینه وارد شده است، دقیقا به همان صورتی كه وارد است انجام می دادند. تمام دعاهای (مفاتیح الجنان) را با همان صورتی كه نوشته شده است، بجا می آوردند. به خاطر دارم كه در یك روز این پیرمرد نود ساله برای هر زیارت یك غسل كردند، و در كمتر از دو ساعت سه بار غسل زیارت انجام دادند، و به همین یك غسل اكتفا نكردند.
ایشان متعبد به معنی واقعی بودند.
در ماه مبارك رمضان وقتی نجف بودند، هر سه روز یك دور قرآن را ختم می كردند. در ایام سال ماهی یكبار قرآن را ختم می كردند. ایشان همواره با قرآن مانوس بودند؛ یك جز قرآن را هشت قسمت كرده و هر قسمت را در زمان خاصی قرائت می كردند. گاهی ، مدتها روی یك جمله قرآن مكث می كردند. ایشان به قدری با كتاب مفاتیح الجنان مانوس بودند كه هر چند ماه ،مفاتیح ایشان پاره می شد و ما ناچارا مفاتیح را یا صحافی می كردیم و یا مجدداً برای ایشان تهیه می كردیم.
امام عظیم الشان با آن حال رنجوری كه داشتند، متوجه می شدم كه در سرمای زمستان راه نسبتاً طولانی را در برف طی كرده اند، و برای اینكه به ما كاری را نگفته باشند، خود برای خاموش كردن چراغ اقدام كرده اند. با خاموش شدن چراغ حیاط متوجه می شدیم كه ایشان در حیاط هستند. فوراً خودم را به ایشان می رساندم و می گفتم: خوب آیفون كه بود، از طریق آیفون می گفتید: من می رفتم، خاموش می كردم. ولی ایشان می گفتند: بالاخره یك كسی باید این كارها را می كرد. ایشان هنگامی كه از پاریس عازم وطن بودند به دوستان پیغام دادند كه منزل مرا در پایین شهر تهیه كنید. بعد از رفتن به قم و بروز بیماری قلبی ایشان، به اصرار پزشكان معالج، ایشان در جماران ساكن شدند.
در جماران ابتدائاً در منزل یك بنا كه مساحت آن كمتر از صد متر بود، زندگی می كردند و محل كارشان نیز همانجا بود. بعداً آقای امام جمارانی منزل خود را در اختیارایشان گذاشتند.
روزی كه شاه فرار كرد تمام نمایندگان رسانه های گروهی دنیا در نوفل لوشاتو با حضرت امام برنامه مصاحبه داشتند .شاید 15 شبكه تلویزیونی در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می كردند: زیرا یكی از بزرگترین رویدادها در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می كردند؛ زیرا یكی از بزرگترین رویدادهای تاریخ انقلاب به وقوع پیوست.
همه می خواستند نظر امام را بدانند. ایشان چند دقیقه صحبت كردند، بعد از من سئوال كردند: ظهر شده است؟ گفتم : همین الان ظهر شد. امام گفتند: والسلام علیكم و رحمه الله. در آن لحظه، ایشان موضوع به آن اهمیت را به خاطر اقامه نماز در اول وقت رها كردند. در شرایطی كه رسانه های بیگانه برای میلیونها بیننده خود در حال ارسال خبر مصاحبه امام بودند، امام اقامه نماز در اول وقت را بر ادامه مصاحبه ترجیح دادند.
نماز جماعت امام
برخلاف عموم بزرگان حوزه و مراجع كه برحسب رتبه و شانى كه داشتند در مساجد بزرگتر و معروفتر و مكانهاى حساستر صحن و حرم حضرت معصومه اقامه جماعت داشتند، لكن امام ظاهرا تقریبا تنها شخصیتبزرگى بودند كه در خانه نماز مىخواندند و فقط افراد انگشتشمارى براى نماز خواندن پشتسر ایشان موفق مىشدند.
امام نماز جماعت را در بیرونى مىخواندند و بیرونى ایشان در آن زمان مشتمل بر یك اطاق و هال كوچك بود كه یك در از حیاط به حیاط اندرونى و یك در از هال به اتاق محل زندگى امام داشت. محل اندرونى آن زمان بعدا كه رفت و آمدها گسترش یافتیعنى بعد از آزادى امام از زندان در سال 43 تبدیل به بیرونى شد و خانهاى كه در ضلع شمالى منزل امام بود به عنوان اندرونى مورد اجاره قرار گرفت و درى به آنجا گشوده شد.
هال و اتاق بیرونى مجموعا براى نماز جماعت ظرفیتبیش از حدود 20 نفر را نداشت و اگر برخى شبها چند نفرى بیشتر مىآمدند ناچار درى كه به اطاق محل زندگى شخصى امام باز مىشد را نیز مىگشودند و با عقب زدن تشك و رختخواب كرسى امام به نماز مىایستند طول زمستان آن سال یعنى سال 41 این توفیق را داشتم كه علیرغم اقامه جماعت مغربها، در مدرسه فیضیه كه پرجمعیتترین نماز جماعت طلبهها در قم بود در آن هواى سرد و پرسوز قم دوان دوان تا محله یخچال مىرفتم تا نماز را پشتسر امام بخوانم. شیوه قرائت امام، آهنگ صدایش، اذكارش و تعقیباتش و حتى چگونگى به دست گرفتن و شیوه چرخاندن دانههاى تسبیح اش در هنگام تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) برایم دلربا و لذت بخش بود. یك شب كه نماز را در اتاق اندرونى و در كنار كرسى امام خواندم از شدت شوق بعد از نماز عبایم را در همان اطاق جا گذاشتم و بیرون كه آمدم متوجه شدم البته آن زمان هنوز ملبس به لباس روحانى نشده بودم و عبا را به خاطر سرماى پرسوز قم دوش مىگرفتم. فردا شب كه براى نماز مشرف شدم دیدم امام عبا را خیلى منظم تا كردهاند و در كنارى گذاشتهاند. این عبا به خاطر این كه یك شب در اتاق امام مانده بود و به دست امام متبرك شده بود همواره برایم دوست داشتنى و زیبا بود هرچند بسیار كهنه و در واقع عباى دست دومى بود كه پدرم دیگر از آن استفاده نمىكرد و من براى خود برداشته بودم.
اوج شیفتگى
شش ماهه دوم سال 41 برایم آغاز و در عین حال اوج شیفتگى و عشق لذت بخش به امام بود. در عالم چهرهاى زیباتر و دلنشینتر از چهره امام نمىدیدم. نام زیبایش، پیشانیش، ابروانش، لبهایش و گونه هاى درخشانش، محاسنش، قامتش، شیوه راه رفتنش، آهنگ صدایش، خطش، طرز عمامهاش و خلاصه تمام رفتارهایش آنچنان برایم جذاب و دلربا بود كه دیگر هیچ چیز و هیچ كس برایم جلوهاى نداشت. انعكاس هر آنچه در فطرت دست نخورده و تصورات بىپیرایه كودكانهام نسبتبه خدا و جمال و جلال او داشتم در چهره ملكوتى و الهى امام مىدیدم. امام را نماد و نمودى از پیغمبر اكرم (ص) و ائمه معصومین و جلوهاى از زیبایىها و نورانیت آنان، احساس مىكردم و عشق و محبتبه او برایم عشق و محبتبه خدا و تمام انبیاء و ائمه معصومین (ع) بود و پیروى و اطاعت از او را، پیروى و اطاعت از خدا و معصومین علیهم السلام یافتم.
در آن شرایط تمام غصهام این بود كه چرا توده مردم و عامه طلاب درست امام را نمىشناسند یا اصلا نمىشناسند و چرا همین عشق و شور را نسبتبه امام ندارند. برایم قابل تحمل نبود كه یكى از هم حجرهاى هایم كه یك طلبه مشهدى بود مقلد امام بودنم را مسخره مىكرد و مىگفت تو از میان پیغمبران جرجیس را پیدا كردهاى! تولاى نسبتبه امام تبراى نسبتبه چنین افرادى را در درونم مشتعل مىكرد. همانطور كه شعاع و امتداد تولاى امام هر كسى كه امام را دوست مىداشت تا منتسب به او بود، در بر مىگرفت هر كس كه شاگرد امام بود، مقلد امام بود، دوستدار امام بود، برایم دوست داشتنى و محبوب بود.
خانه امام، محله یخچال قاضى، مسجد سلماسى هم برایم از محبوبیت ویژهاى برخوردار بود، زمانى كه تازه امام تبعید شده بود و هنوز خانه امام در محاصره مامورین امنیتى شاه بود و نمىگذاشتند به زیارت خانه امام برویم حداقلش این بود كه در حال عبور دیوار خانه امام را زیارت مىكردیم و وقتى مادر و خواهرانم به قم مىآمدند با هم آنجا مىرفتیم و اشك ریزان دیوار كاه گلى خانه امام را در برابر ماموران مىبوسیدیم!
فضاى سیاسى حوزه ها
تا آن زمان حوزههاى علمیه به جز افراد استثنایى به طور كلى و عموما از مسایل سیاسى دور بود. عدم گرایش به اطلاع از مسائل سیاسى از یك سو، و سلطه مطلق رژیم بر تمام وسائل ارتباط جمعى و تك صدایى آنها در خدمتبه رژیم و آمیخته بودن آنها به محرمات و منكرات باعثشده بود كه روحانیون و طلاب از این مقولات فاصله بگیرند.
با شروع نهضت، خواندن روزنامه تدریجا در بین طلاب رواج یافت، اما داشتن رادیو تا سالها بعد از شروع نهضت همچنان به صورت یك امر منكر تلقى مىشد.
شهید محمد منتظرى براى این كه رادیو را وارد زندگى افراد كند ابتدا به عنوان قرض، پولى را در حد خرید یك رادیوى كوچك از طرف قرض مىگرفت، سپس به بهانه یا مناسبتى به خانه او مىرفت و در حالى كه خود همواره رادیو همراه داشت و به اخبار گوش مىداد به ظاهر رادیو را در آنجا جا مىگذاشت و بعد از آن هم پس نمىگرفت و بدین ترتیب استیحاش داشتن رادیو تدریجا براى طرف از بین مىرفت، البته آغاز به كار صداى روحانیت در سالهاى بعد كه از بغداد پخش مىشد و توسط جناب آقاى دعایى تهیه و اجرا مىگردید نقش مؤثرترى در راه یافتن رادیو به منازل طلاب و متدینین داشت.
اما تلویزیون به لحاظ فساد فراگیر آن هرگز تا پیروزى انقلاب اسلامى در زندگى روحانیون و حتى سایر اقشار متدین و مقید راه نیافت.
اینجانب خود در نجف اشرف رادیو داشتم و به اخبار صداى ایران و رادیوهاى عربى گوش مىكردم اما هرگز جرات ابراز آن را به غیر دوستان همفكر و طرفدار امام نداشتیم.
از بین بردن تلاشهایی که به انزواى دین منجر میشد
فضایى كه دستهاى پنهان و آشكار، مخص
نظرات شما عزیزان:
اين مطلب درفهرست موضوعات وبسايت-رديف: خاطرات از امام ره ، ،
برچسبها: